محل تبلیغات شما

خبرنامه بازاریابی



همیشه گفتم که انسان موجود عجیبی است و عجیب تر از آن روزگار محاط شده بر اوست.

گاهی در یک لحظه پرتاب می شی به زمانهایی دور و دقیقا اینجاست که مقایسه ایبین الان و دیروزت خواهی داشت. اینکه چقدر به تجربیاتت اضافه شده ، چقدر دایرهانسان شناسیت بیشتر شده و شاید هم به چروک های روی صورتت اضافه شده مهم نیست ، مهمروزهایی است که گذشت و روزهایی که پیش روست.

اول خیلی خوشحالم وقتی می بینم اینجا هنوز هست و دوستان برتر از آب روانی کههر از گاهی جویای احوالاتتن و می تونی در دل تاریک ترین و یا روشن ترین اتفاقاتزندگی کلید بندازی و وارد بشی ، چراغ روشن کنی و روی کاناپه خاک خورده کنار پنجرهلم بدی و از پشت پنجره به خیابان و آدمهاش نگاه کنی.

دوم شرمنده دوستان، می دانم بارها به خودم وشما قول به روز کردن اینجا را دادمو هربار تعلل کردم. اما قصور ، عمدی نبوده. درگیری های کاری و فکری است و دیگرهیچ.

 

ایام به کام همه رفقا!



آنچه که سبب جذابیت تبلیغات برای تبلیغ دوستان می شود ، تصویرسازی مورد تبلیغبرای مخاطب است. البته در مواردی نیز به دلیل ملموس نبودن کالای عرضه شده این امربا سختی هایی همراه خواهد بود. یکی از این کالاها ، خدمات است که این روزها مدیراناین بخش ها ( بخش خدمات که به بخش نامرئی هر صنعت می ماند که رشد آن نشان ازپیشرفت اقتصادی جامعه دارد ) نیز از گردونه رقابت های تبلیغاتی دور نمانده اند وهرازگاهی با تبلیغاتی داغ در این خصوص روبرو می شویم که عدم توجه به آنها ، دور ازانصاف است.

در این راستا این بار از کمپین تبلیغاتی شرکت بیمه رازی می خوانیم.

شرکت بیمه رازی که از سال 1382 فعالیت رسمی خود را آغاز کرده ، اینک برایاولین بار در اقدامی رسمی کمپین تبلیغاتی انفجار را راه انداخته که طی آن ابتداشاهد تیزر تلویزیونی هستیم که از اوایل مهرماه امسال بر روی آنتن رفت. و پس از آنبیلبوردهای تبلیغاتی  در سطح شهر به شکلتیزینگ که در ابتدا تنها محدود به جمله " شما رازی هستید؟" بود و ازچندی قبل در فاز دوم و با باز شدن این تبلیغ شخصیت اول همان تیزر تلویزیونی را میبینیم که با فنجانی چای در دست ایستاده در حالی که در پس زمینه انفجاری بزرگ درحال وقوع است.

بزرگترین نقطه قوت این کمپین ، مدیریت زمان در اجرای آن به گونه ای صحیح استچنان که مخاطب در یک فاصله زمانی مشخص ، شاهد تیزر تلویزیونی و سپس بیلبوردهایتبلیغاتی در سطح شهر به شکل تیزینگ است. البته ناگفته نماند که بهتر بود این ترتیببه گونه برعکس رقم می خورد چنان که ابتدا تیزینگ بسته و سپس باز آن در سطح شهراکران می شد و چندی پس از آشنایی مخاطب با مفهوم پیام ، تیزر تبلیغاتی ،  مورد تبلیغ را تثبیت می کرد. این ترکیب به همانشکل و ترتیب جلب توجه ، علاقه ، تمایل و عمل خواهد بود که توجه به آن همواره درتبلیغات اشاره شده است.

این نکته قابل ذکر است که همراه ساختن حجم وسیعی از مخاطبین از طریق القای یک پیغامدر ذهن کنجکاو شان نیاز به مدیریت صحیح دارد. استفاده  از تیزینگ در زمان مناسب ، با رعایت  اکران هر دو فاز تبلیغ در مکان یکسان  نکته مهمی خواهد بود، که در مورد تیزینگ بیمهرازی این مورد به درستی انجام شده است. از دیگر نکات مثبت در اجرای این تیزینگ ،استفاده از رنگ برند رازی در سراسر بیلبوردهای تبلیغاتی است که این امر در تثبیتجایگاه و هویت برند در ذهن مخاطب تاثیر بسیاری خواهد داشت. توجهبه تیزرتبلیغاتی این کمپین نیز خالی از لطف نیست. این تیز در محتوای صحنه هاییاکشن شکل می گیرد که پر است از جلوه های ویژه که گاهی القا کننده این حس است که کارگردانآن ، تفاوتی میان تیزرهای تبلیغاتی و فیلم های سینمایی قایل نیست.

مساله دیگر که قدری ذهن مخاطب را درگیر می کند ، شعار تبلیغاتی این کمپین استکه در مرحله تیزینگ به صورت " شما رازی هستید؟" و در مرحله تیزرتبلیغاتی به صورت " من رازی هستم " بود. به نظر می رسد که اکثر برندهاعلاقه و توجه خاصی به رعایت تشابهات اسمی میان برخی واژگان و بازی با کلمات دارند،مانند رازی و راضی ، بی مکث و بیمکث و .

اما استفاده از این شیوه بدون توجه به رعایت اصول صحیح واژگان نه تنها ظاهرینامناسب دارد بلکه تاثیری منفی نیز در ذهن مخاطب نسبت به برند مورد نظر خواهدداشت. به عنوان مثال هدف از این شعار تبلیغاتی چیست؟ آیا لغت " رازی "در این شعار نشان از برند رازی دارد ؟ که در این صورت معنای درستی از ترکیب اینشعار با تیزینگ و تیزر مربوطه حاصل نمی شود. و یا آیا این لغت نشان از معنی "رضایت" دارد؟ که در این صورت اشتباه املایی ، ظاهری نامناسب ایجاد خواهد کرد.

خلاصه آنکه باز هم می گوییم که استفاده از واژگان درست ارزشمندتر از بازیباکلمات به هر قیمتی است.

 



انسان های عجیبی هستیم. وقت زیادی رو صرف دل بستگی هامون می کنیم ، برای تهیه پوشاک و خوراک مورد علاقمونبه دورترین مکان ها می ریم ، آرزوی سفر به کره ماه و یا قطب شمال رو داریم ، دوست داریمبه دل کوهها یا ته دره ها ، یا حتی دورترین و تاریک ترین غارها سفر کنیم ، ناشناختنیها رو کشف کنیم و .  ولی چقدر هم بلدیم بهدرون خودمون سفر کنیم ، خودمونو بشناسیم و خوب هم فکر کنیم ؟  ریشه های تفکر و اندیشه در آموزه های دینی و ادبیما وجود داره ، مثلا به اعتقاد مولانا "هویت انسان و جهان آدمی در اندیشه هایاوست ".یا آنتونی رابینز از پیشگامان مدیریت همیشه به رابطه فکر ، احساس ، ذهنیت، رفتار و نتیجه اشاره داره و خیلی قبلتر ها حضرت علی فرمودند:"مواظب فکرت باشچون گفتارت می شود ،مواظب گفتارت باش چون کردارت می شود، مواظب کردارت باش چون عاداتتمی شود، مواظب عاداتت باش چون شخصیتت می شود، مواظب شخصیتت باش چون سرنوشتت می شود!"ما نسل جدیدها همه اهل کتاب و درس و دانشگاه ایم ، همه دکتر، مهندس ، مدیر ، کارشناسو کارشناس ارشدیم ، همه به فکر بورسیه دکتری تو فلان دانشگاهیم ، ولی چقدر اجازه دادیمکه آموختنی هامون روی تفکرات ، اندیشه ها، رفتار ، نگرش ها ، برخورد با دیگران و.در نهایت فرهنگمون هم تاثیر بزاره؟  به قول مولانا : ای برادر تو همان اندیشه ای / ما بقی خود استخوانو ریشه ای . حکایت " پژو با جسم پیکان " حکایت ما آدم های این دوره هست.خلاصه اینکه همیشه یاد این جمله هستم "بیچاره چوب کبریت ، آتش از سرش شروع شدولی در جانش افتاد . فکرت را مراقب باش" .

پاورقی

_ خوب فهمیدن وفهمیدن امور خوب ، دو ویژگی انسان های بزرگ استكه نشانگر آمیختگی "حسن فعلی" و "حسن فاعلی" است كه هم كارِخوبمی كنند و هم خوب، كار می كنند. " حضرت علی علیه السلام"

 _ عقلش را زنده کرد و نفس خویش را کشت تا آنجا که جسمش لاغر وخشونت اخلاقش به نرمی گرایید. برقی پر نور برای او درخشید و راه را برای او روشن کردو در راه راست او را کشاند و از دری به در دیگر برد تا به در سلامت و سرای جاودانهرساند که دو پای او در قرارگاه امن با آرامش تن استوار شد . این پاداش آن بود که دلرا درست به کار گرفت و پروردگار خویش را راضی کرد. " نهیج البلاغه خطبه 220"

_ این جهان یک فکرت است از عقل کُل / عقلچون شاه است و صورت ها رُسل " مولانا"

_ می اندیشم پس هستم ، هستم چون فکر میکنم ، و فکر می کنم چون شک می کنم. "رنه دکارت"

_ دوران همه در دست و تو در حسرت درمان/ عالم همه دامست و تو در فکرت دانه خواجوی کرمانی"

_ می کنم فکر و جز این چاره و درمانم نیستعبید زاکانی / دیوان اشعار"

_ ما ندرتاً دربارۀ آنچه که داریم فکر میکنیم ، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم که نداریم. "شوپنهاور"

_ آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچههستی باشی، بکوش که کمال آنچه هستی باشی . "دی س"

_ اگر انسان‌ها در طول عمر خویش فعالیتمغزشان به اندازه یک میلیونیوم معده‌شان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت."آلبرت انیشتن"

_ اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،اومرا تحت کنترل خود درخواهد آورد." نلسون ماندلا"

_ اگر انسان به اندازه دانه خردلی ایمانداشته باشد، اگر به درخت زیتون بگوید بر دریا بروید، بر دریا خواهد روئید."عیسی مسیح"     

_ کاش می شد درون ذهن دیگری را واجست تابشود دانست چه می گذرد در هزارتوی آن ؟ " سلوک / محمود دولت آبادی"

_ خداوند برای هر کس همان قدر وجود دارهکه او به خداوند ایمان داره روی ماه خدا را ببوس / مصطفی مستور"

_ کسانی که عقاید احمقانه شان را ابرازمی کنند اغلب بسیار حساسند. هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد کمتر باید با او مخالفتکرد. حماقت بزرگترین نیروی تمام تاریخ بشر است. باید در برابر آن سر تعظیم فروآورد . چون همه جوره معجزه ای از آن ساخته است . "خداحافظ گری کوپر __ رومن گاری"

_ نصف چرت و پرت هایی که مردم می گویندمن گفتم را هرگز نگفته ام آلبرت اینشتین"

_ گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد.اما افسوس. که نه بر اعتماد اعتمادیست و نه بر اعتقادشان اعتماد.

_زندگی حتی وقتی انکارش می کنی ،حتی وقتینادیده اش می گیری ،حتی وقتی نمی خواهی اش،از تو قوی تر است .از هر چیزدیگری قوی تر است " من او را دوست داشتم / آنا گاوالدا"


بهتعبیر ادوارد تایلور ، فرهنگ هرآن چیزی ست که آدمی از جامعه خود فرا می گیرد.

بهزعم بنده نقطه عطف فرهنگ با بازاریابی از دو منظر قابل تامل است :

اولفرهنگ، به عنوان  یک کل پیچیده که در رفتارمصرف گرایی جامعه اثر می گذارد که همین مساله خود همگرایی آن را در فضای بازاریابینشان می دهد و دوم خود فی نفسه به عنوان یک کالا و محصول که اهمیت ارایه و انتقال آندر جامعه به وضوح مشخص است . از این رو امروزه بازاریابی فرهنگی را می توان فرآیندیدانست در راستای پیش بینی نیازهای فرهنگی جامعه و پاسخ گویی آنها به کمک مبادلات فرهنگی.

امایادداشت امروز من به بحث دوم باز می گردد. کافی است در فضای رسانه ای و محتوایی جامعهتبلیغات تامل کرد. بخش اعظم بیلبوردهای تبلیغاتی سطح شهر مشمول بسته های فرهنگیاست که توسط سازمان زیباسازی شهرداری تهران در حال اکران است جذابیت این موضوعبرایم از آنجا پیش آمد که چندی قبل با تیزینگ یا تبلیغات بسته ای مواجه شدم که بیلبوردآن تنها شامل قطرات باران بود و خطی خوش که نوشته شده بود " باز باران". عبارت باز باران گاهی ذهنم را درگیر مواد شوینده می کرد و گاهی درگیر مفهومیانتزاعی از یک برند جدید. این درحالی بود که تمام روزهای رفت و آمد، منتظر بودم تابه زودی این تبلیغ باز شود تا بدانم چه برندی با چه مضمونی در وراء آن نهفته است.

تا روزی که تبلیغ باز شدو با این بیلبورد مواجه شدم.


درتبلیغات انتظاری ،تیزینگ یا تبلیغات چند مرحله ای که در فاز اول ارسال پیام تبلیغاتیدر قالب جملات ، تصاویر و یا عبارات حساسیت برانگیز در بستری از رنگ های مرتبط با برندمورد نظر به گونه ای نا مفهوم صورت می گیرد ، هدف جلب کنجکاوی مخاطب نسبت به دنبالکردن تبلیغ و رمزگشایی آن است تا در فاز دوم و با بازگشایی تبلیغ ، در ذهن مخاطب ماندگارشود. در این دسته از تبلیغات پس از توجه به نکاتی چون استفاده از یک رسانه در زمانبازشدن تبلیغ ، داشتن صبر و تحمل از سوی مدیران و اختصاص بودجه مناسب به آن ، بایدبه نوع برند و محصول نیز توجه داشت . چرا که جذابیت آن زمانی بیشتر می شود که محصولمورد نظر پاسخگوی جلب کنجکاوی مخاطب باشد.

ایندرحالی است که باز باران نام طرحی است فرهنگی با محوریت چندین برنامه قابل اجرا ازجمله برپایی نمایشگاه هایی که به مناسبت بازگشایی مدارس در مهرماه صورت می گیرد. علاوهبر آنکه این طرح سعی دارد به برند فرهنگی نیز تبدیل شود آنچه نظر بنده را نسبت به اینتیزینگ جلب کرد، ارایه یک بسته فرهنگی در قابل تبلیغات بسته بود.

اماشما.

بهعنوان یک مخاطب استفاده از روش تیزینگ یا تبلیغات بسته یا همان تبلیغات چند مرحله ایبرای ارایه یک بسته و کالای فرهنگی و حتی خدمات را مناسب می دانید یا فکر می کنید کهتاثیر آن بر کالاهای فیزیکی بیشتر است ؟

اصلااگر شما مدیر کمپین تبلیغاتی طرح " باز باران " بودید آیا از روش تیزینگاستفاده می کردید؟

آیا این تبلیغ انتظاری ، انتظار شما را به عنوان مخاطب رفعساخت یا خیر؟

بهطور کل مشاهدات شما ، در فاز دوم این تیزینگ و در نقطه بازگشایی آن چه بود؟

 تعجب ، تثبیت و یا تشویق .؟؟




هر تبلیغ برای جلب مخاطب ، از جذابیت هایی استفاده می کند ، به طوری که میتوان جاذبه های تبلیغاتی را مبنای اصلی پیام ها و تیزرهای تبلیغاتی دانست. یکی ازاین جاذبه ها ، جاذبه اخلاقی است که در آن ضمن جلب نظر مخاطب نسبت به محصول سعی دروادار کردن وی نسبت به حمایت از برخی رویدادهای اخلاقی و اجتماعی  محبوب در جامعه دارد. یکی از تیزرها ی تبلیغاتیاین روزها که واگویه کردن آن خالی از لطف نیست ، تیزر تبلیغاتی شرکت سامسونگ درمعرفی گوشی های جدید گلسی s5  است که درآن ضمن استفاده از چالش سطل آب یخ ( که این روزها به چالشی ترین مساله در رسانههای مجازی تبدیل شده که همه چهره های معروف جهت حمایت از بیماری  ALS  در آن حضور دارند ) سعی در ارایه این محصولجدید به بازار دارد.


[http://www.aparat.com/v/5piQD]

در این تیزر 16 ثانیه ای ، گوشی جدید سامسونگ در مقابل دوربین حاضر می شود واین گونه سخن می گوید :

من سامسونگ گلکسی اس 5 هستم و این چالش سطل یخ من است. (سطل آب و قطعات یخ برروی گوشی ریخته می‌شود) اوه، خیلی یخ بود. افرادی که توسط من برای این کار نامزد می‌شوندآیفون 5 اس، اچ تی سی وان ام 8 و نوکیا لومیا 930 هستند.»

سامسونگ در این تیزر تبلیغاتی با نگاهی هوشمندانه و برگرفته از یک رویداد محبوبجامعه ، ضمن دعوت از رقبای خود به شرکت در یک چالش ، که می توان آن را نوعی صحنهآرایی قدرتمند نیز دانست ، کیفیت و مقاوم بودن محصول جدید را به رخ می کشد و با نگاهیزیرکانه تر مبنی بر پیشرو بودن در کلیه امور خیرخواهانه و تکنولوژی مدارانه ، به برندسامسونگ جانی دوباره می بخشد ، و خود را درگیر چالشی می کند که حتی برای آدمی نیزسخت است.

در جاذبه های اخلاقی نکته مهم ، اخلاق محوری با پرهیز از بی اخلاقگی هاست ،چنان که سامسونگ با درکی صحیح نسبت به این موضوع ، پس از این تیزر تبلیغاتی به جمعآوری مبالغی جهت مبارزه با این بیماری پرداخته ، تا نشان دهد که بهره گیری از یکجریان محبوب در جامعه ، تنها هدف این برند نبوده است .


صرف نظر ازطرح و ساختار یک کمپین تبلیغاتی مانند انتخاب سوژه ، سناریونویسی ،خلق و ایجاد کاراکتر، برای من به عنوان یک دوستدار و دنبال کننده کمپین های تبلیغاتی؛ انتخاب شعار ، لوگو و برند از اهمیت بیشتری برخوردار است. شایداین مساله تا حدیشخصی و سلیقه ای باشد ولی همیشه می اندیشم اولین و اصلی ترین نقطه جذب یک کمپینتبلیغاتی که می تواند سبب جذب مخاطبی شود که ترافیک امانش را بریده و یا سبب بیاعتنایی مخاطبی  که با آرامش در امتداد یک بزرگراه می راند ، همین مساله بهظاهر ساده اما پیچیده است. یعنی انتخاب درست شعار تبلیغاتی.

شعار تبلیغاتی چنان قدرتی دارد که گاهی درنقطه خرید سبب یادآوری و بازآموزیمشتری و انتخاب و تشخیص درست محصول نسبت به رقیبش می شود . البته این مساله اصولیخواهد بود اگر در انتخابش دقت بیشتری نیز شود.

مشکل همینجا است که اکثر کانون های تبلیغاتی و حتی مدیران بازاریابی شرکت هاترجیح می دهند بیشتر به رنگ و لعاب کمپین تبلیغاتی بپردازند تا به زعم خودشان غنایکار فزونی یابد. نمونه این مساله بیلبورد تبلیغاتی کمپین "زندگی بیمکث جریان داره"است که در ابتدای صبح یک روز گرم تابستانی در یکی از اتوبان های سطح شهر نظر بندهرا چنان جلب کرد که خواب را از چشمان صبحگاهی ام زدود. البته نه به جهتجذابیت این شعار بلکه در ایجاد سوال های زیادی که حتی تا ساعت ها ذهنم رادرگیر کرد . گاهی عدم رعایت ساده ترین واج آرایی ها و نکات دستوری تفاوت هایمعنایی زیادی ایجاد خواهد کرد. به عنوان مثال شما به عنوان یک مخاطب تبلیغاتی اینشعار تبلیغاتی را چگونه می خوانید؟

1.     زندگی ، بیمکث جریان دارد.

2.     زندگی ِ بیمکث ، جریان دارد.

اما سوال اینجاست که اگر مورد اول مدنظر متخصصین تبلیغاتیبود پس چرا بیمکث را که اینجا دلالت بر متمادی بودن جریان زندگی دارد نه برندبیمکث ، به صورت جدا از هم درج نکرده اند؟ علاوه بر آن این مساله سبب القای این حسمخاطب می شود که زندگی بدون استفاده از برند بیمکث نیز جریان خواهد داشت که این بهنوبه خود یک ضد تبلیغ برای برند به شمار می آید.

اگر مورد دوم مقصود اصلی است جدای از اینکه این انتخاب بهدلیل مفهوم گنگ و مبهم آن چندان جالب و جذاب به نظر نمی آید ، بهتر بود که با ویرایشصحیح ، سعی در بهبود انتقال مفهوم شود.

جدا از اینکه ایده و مقصود اصلی گردانندگان این کانونتبلیغاتی چه بوده و هست شاید بهتر بود اگر به یکی از دو مورد زیر اشاره می شد.

1.     زندگی با بیمکث ، بی مکث جریان دارد.

2.     زندگی ، بی مکث جریان دارد. 

توجه به شباهت ظاهری و در عین حال تفاوت عمیق میان دو واژه بیمکث ( نام برند )و بی مکث ( متمادی بودن ) در این شعار تبلیغاتی می توانست با چاشنی خلاقیت به بهترینشکل ممکن مورد استفاده قرارگیرد تا هم بر جذابیت این شعار و جذب مخاطب می افزود وهم مانع سوالات بی جواب در ذهن می شد. یادمان باشد که بیلبوردها به علت ارتباطیکسویه با مخاطب نسبت به تیزرهای تبلیغاتی در انتقال پیام نیازمند توجه بیشتریهستند. طوری که به عنوان مثال بنده اگر تنها تیزر تبلیغاتی این کمپین را دیده بودم، با چنین حجم سوالاتی نیز روبرو نمی شدم.

خلاصه آنکه شعار تبلیغاتی را جدی بگیرید ، یک جمله کافی است تا کل نقشه ها رابرهم زند.


یکروز خوب کودکی ، آرزوهایمان را در باغچه کاشتیم تا مگر روزی جوانه زند و درختی کهزیر سایه اش قدری نفس تازه کرد. از فردای آن روز کارمان شده بود گشت و گذار درحوالی باغچه و دلخوش به روزی که هر روز آمدنش را به تعویق می انداخت. تا به خودآمدیم ، دیدیم ؛  آب سرد بی تفاوتی ها وددگی ها از ما کسی شبیه غیر ما ساخته است. روزهایی که از فرط دلتنگی به نقطه ایزل می زدیم که هر چه تلاش می کردیم آن را نمی یافتیم. تمام سهم مان گم شدن درچشمان اطرافیان و دلتنگی از کلاغی بود که هرصبح آمدن پاییز را خبر می داد. دلگیربودیم از روزهایی که هر چه می دویدیم حاصلش نرسیدن بود و خسته از شکستن هایی کهحریصانه به سویمان آغوش می گشود. اما ، ما در ورای همین سختی ها بود که کم کمآموختیم جنگ بی فایده است. باید خیلی زودتر از اینها با دلتنگی ها و آنچه شکست میخواندیم صلح می کردیم. ما یادگرفتیم از سختی ها ، که بجنگیم و بجنگیم و امیدمان کمشود ولی هرگز تمام نشود. از دل تمام ناممکنی ها ، آموختیم که حتی رنج هایی که برایعمیق ترین احساسات بشری باشند ، دلنشین اند . پس چه شد که امروز دوباره به راهیقدم می گذاری که بی شک تو را رو به راه نخواهد کرد؟ به تو می گویم ، به تو که بیشک در تشویش روزهای سختمان بوده ای ، و شاهد تمام لحظات آموخته مان. به تو می گویمباز که مگذار بی تفاوتی ها و دلتنگی ها از تویی که برای من اندازه او برای توارزشمند است ، آدمی بسازد متفاوت از خودت. مگذار رد پای آدم ها آن قدر در زندگی اتریشه دواند که تو را مجروح زخم هایی سازد که به جای هر یک می شد گلی کاشت که دلیلتمام بودن هایت باشد. آنهایی را که به غم های درونت چنگ می زنند به خود رها ساز وآن هایی را که دلیل شادی ها و پایداری هایت هستند ، بگذار حضورشان هم چون خورشید ،سخاوتمندانه بر زندگی ات بتابد. به یاد داشته باش ، اویی که خواست من و تو باشیم ،همان کسی ست که به ما آموخت با تمام وجود خوب باشیم و خوبی کنیم. همانی که خود سببساز تمام خوبی هاست. بدان که تو آمده ای تا میراث دار عشق و مهربانی باشی ، همانواژه هایی که قرن ها در زیر عصیان زمانه به تاراج رفته است. پس بگذار آفتابمهربانی باز بر تو بتابد ، بگذار تمام روزهای بد از تو بگذرند ، همانطور که روزهایخوب از ما گذشت ، بگذار همواره زبان غالبت شعر باشد و زبان نثر را تنها بر آنهاییبرگزین که خود را در مقام خدایی صاحب قضاوت می دانند. دلت را به مهری آغشته ساز کهدر روحت به ودیعه گذاشته شده تا مباد روزی را شرمنده تمام نکرده ها و نداشته ها .قلبت را وسیع ساز و به آنی بسپار که بهترین امانت دار است.


پاورقی

_ " ألا بذكر الله تطمئن القلوب"

_  چون سرآمد دولت شب های وصل / بگذرد ایام هجراننیز هم " حافظ"

_کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را  "سعدی"

_ پـر وبـال ما بریدند و در قفـس گشـودند / چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد "حامد سرمد"

_ از منزلکفر تا به دین یک نفس است / وز عالم شک تا به یقین یک نفس است " خیام "

_ هرچه آید به دلم من به زبان آورمش

_ لحظه ها می گذرند/  آنچه بگذشت نمی آید باز " سهرابسپهری"

_خداوند می بیند و می پوشاند ، مردم نمی بینند و فریاد می زنند.

_  سلسله موی دوست حلقه دام بلاست / هر که در اینحلقه نیست ، فارغ از این ماجراست " سعدی"

_  نشود فاش کسی آنچه میان من و توست . "هوشنگ ابتهاج "

_" که خدا هست  ، خدا هست ، دگر غصهچرا؟ "

_مابرای رنج کشیدن آفریده شده ایم ، ولی به دنبال لذت بردن می گردیم ، باید پذیرفت کهتنها راه ادامه دادن ، لذت بردن از رنج هایی ست که می کشیم " چار بوفسکی"

_ " وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَاتَفَرَّقُوا "

_رسیدن به پیروزی هنر نیست ، هنر آن است که شکستی را به پیروزی تبدیل کنی "هنری بردو"

_ خبر آورده‌ام برای شما / عزم جنگکرده شاه موشانا / یا برو پای تخت در خدمت/ یا که آماده باش جنگانا " عبیدزاکانی ، موش و گربه "

_ برای رفع فشارهای عصبی باید دو گامبرداشت : گام نخست اینکه برای مسائل جزئی خود را ناراحت نکنید ، گام دوم اینکهبدانید همه مسائل جزئی اند. " آنتونی رابینز"

_ اشتباه می کنند بعضی ها که اشتباهنمی کنند ، باید راه افتاد  ، مثل رودها کهبعضی ها به دریا می رسند و بعضی هم به دریا نمی رسند ، رفتن هیچ ربطی به رسیدنندارد .

_ ترجیح می دهم تو امروز خیلی رنج بکشی تا اینکه همه عمرت ، همیشه کمی رنجبکشی " من او را دوست داشتم / آنا گاوالدا "

-        از آخرین پستمجموعه داستانک های من سه سال می گذرد، عجیب دلتنگ اش بودم، شاید گاهی دوباره .





این روزها با نزدیک شدن به شروع مسابقات جامجهانی فوتبال که بزرگترین صحنه رویایی برندها به شمار می آید، محتوای تبلیغاتی اینبرندها نیز حال و هوای دیگری یافته است. کافی ست که به سایت های مختلف مراجعه کنیدتا تبلیغات مختلف و البته اندک متفاوت برندها را که به نوعی به بستر رقابتی نیز تبدیلگشته اند ، مشاهده کنید.

آنچه در این صحنه آرایی بسیار جالب توجه است ،همگام شدن تبلیغات برندهای رقیب به صورت متوالی و پشت سر هم می باشد ؛ به گونه ایکه مثلا هرکجا به تبلیغات برند سامسونگ اختصاص یافته ، با اندک فاصله از آن ، برندال جی خودنمایی می کند. اولین مساله که به ذهن می رسد این نکته است که قطعاتبلیغات محیطی و محتوایی و اهمیت آن بر یکایک مدیران واضح گشته است که این چنینرقابت تبلیغاتی را در پیش می گیرند ولی به واقع حساسیت آنها نسبت به هزینه هایهنگفت تبلیغاتی که پرداخت می کنند و مهمتر از همه این موارد ، تصویر سازی و موقعیتتثبیت گشته برند در ذهن مخاطبان چگونه است ؟ به راستی مشتری فقط تبلیغ را می بیندکه سرگرم شود و یا بیشتر خرید کند و یا فراتر از همه اینها جایگاه محکمی از برنددر ذهنش بوجود آید؟ این در حالی است که همواره تاکید می شود که راحت ترین راه حلبرای نابودی یک برند ، تبلیغ آن است و مشتریان تیزهوش و رقبای همیشه در صحنه ،همواره می دانند که وقتی برندی تبلیغات را در پیش می گیرد ، قطعا از نقطه نظر فروشو سهم بازار خود در شرایط بحرانی قرار دارد.

علت گفتن این همه به این خاطر است که این روزها، مجسمه های زنده ال جی ، با هدف حمایت از تیم ملی ایران در جام جهانی برزیل ، باشعار تبلیغاتی "روی خوش زندگی" و انتقال مفهوم شاد زیستن به خانواده ها دربرخی شهرها دیده می شوند.مجسمه های رباتیکی که نظر عابران را به گونه ای جلب میکنند که تا دقایقی می ایستند،  از دیدن آنهالذت می برند ، لبخند می زنند ، با گوشی و دوربین های سامسونگ و سایر برندها عکس میگیرند و پس از آن می روند و می روند و.

پی نوشت :

رقابت های تبلیغاتی این روزها خالی از لطفنیست ، روی آنها تامل کنیم تا در روزهای آتی به بررسی بیشترشان بپردازیم.


تنها زمان اندکیبرای خرید دارید و برای یافتن کالای مورد نظرتان باید به چندین فروشگاه و مغازه سربزنید. تمام فروشگاه ها شلوغ و مملو از افرادی ست که مانند شما برای خرید آمدهاند. جمعیت زیاد از یک سو و حضور فروشندگانی که مانند سایه در کنار شما و همگام باشما حرکت می کنند، کلافه تان کرده است  واحساس می کنید که این فروشندگان تنها می خواهند شما را وادار به خرید کنند بی آنکهبرایتان مطلوب باشد و یا نباشد. طاقتتان دیگر تمام شده و با ناامیدی از سومینفروشگاه نیز خارج می شوید. در ذهنتان برنامه ریزی می کنید که بهتر است اجازه دهیدکمی از شلوغی ها کم شود و روزهای آتی به خرید اقدام کنید. در این حین بر حسب اتفاقچشمتان به فروشگاهی که جمعیت کمتری در آن وجود دارد می خورد و با بی علاقگی می خواهیدآن را هم امتحان کنید. به محض ورود موسیقی دل انگیزی به گوشتان می خورد و فضاآکنده از بوی خوشی ست که حس آرامش را در شما ایجاد می کند. فروشنده جوانی با لبخندو متانت به استقبالتان می آید و در تمام مدت مانند راهنما در انتخاب و یافتن کالایمورد نظر کمکتان می کند. لحظاتی بعد با آرامش و اطمینان از خرید خود ، فروشگاه راترک می کنید.


لطفا خود را بهجای مشتری بگذارید که برای خرید از فروشگاه تان بازدید می کند. به نظر شما مهمترینو اولین خواسته او چیست؟ درست است. مشتری در ابتدا نیازمند آرامش و سپس اطلاعاتمناسب در خصوص محصول است.  اکثر فروشگاه هاتنها به بعد اطلاع رسانی در خصوص محصول توجه دارند و از حفظ آرامش مشتری هنگامخرید بی اطلاعند . آرامش احساس پیچیده ای ست که عدم آن در اکثر فروشگاه ها و مراکزخرید ، به ویژه در اوقات پرتردد که حجم وسیعی از افراد نیازهای همگونی دارند بهچشم می خورد. برای خدمت رسانی مناسب به مشتری به دو نکته مهم باید توجه کرد: اولایجاد محیطی آرام که مشتری بتواند با تمرکز بهترین و مطمین ترین انتخاب را داشتهباشد و دوم رعایت حریم خصوصی او . یادمان باشد که مشتری ، ارزشمندترین دارایی استکه از دست دادنش هزینه فراوانی را ایجاب خواهد کرد.


زندگی انسان معاصر که بیشتر درگیر رسانه های اجتماعی ست تاارتباطات اجتماعی ( بخوانید رسانه های اجتماعی به ارتباطات اجتماعی کمک می کند) ،بازاریابی با محوریت تقابلی را نیز با دگرگونی های فراوان همراه کرده ؛ چنان که مثلا بندهترجیح می دهم برای شناخت ماهیت یک شرکت و محصولات و خدمات آن در وهله اول از وبسایت رسمی آن بازدید کنم ، چرا که به باورم اگر شرکتی نتواند از رسانه های اجتماعیبه نحو شایسته ای استفاده کند، در برقراری ارتباط با مشتریان نیز نقصان فراوانیخواهد داشت. حالا موضوع یادداشتم این مساله و توجه به عمق آن نیست بلکه امروز قصددارم تا در خصوص ترکیب دو مقوله مهم در برندسازی بنویسم.  همان طور که می دانیم ، اسلوگان یا شعار تبلیغاتی و لوگو یاهمان آرم تجاری از جایگاه مهمی در بازاریابی برخوردار است چنان که در بسیاری موارددر لحظه خرید ، سبب یادآوری محصول در میان رقبا و گاها محصولات مشابه شده و بدین ترتیبهدف استراتژیک سازمان را تحقق می بخشد. شعارهای تبلیغاتی صرف نظر از اینکه جهت ایجادوجهه و تصویر مثبت در ذهن مصرف کننده ( شعارهای موسسه ای یا نهادی) باشند و یا طی کمپینهای تبلیغاتی به عنوان کپسول های تبلیغاتی عمل کنند(شعارهای کالا) باید ساده ،جذابو به یادماندنی بوده و حامل اهداف استراتژیک سازمان باشند.  در میان این ویژگی ها جنبه " به یاد ماندنی" بودن شعارهای تبلیغاتی دشوارتر است و اینکه چطور می توان شعار تبلیغاتی رادر باور مصرف کننده ای که روزانه در معرض تبلیغات و شعارهای متفاوت است ؛  ثبت کرد؟ باید گفت که آنچه به هویت سازی برند کمکمی کند تنها شعار تبلیغاتی نیست ، بلکه توامان شدن این شعارها با آرم  تجاری به اثربخشی هرچه بیشتر برند کمک بسیاری خواهدکرد. این ترکیب سبب یادآوری هرچه بیشتر ماهیت محصول و شعار تبلیغاتی در ذهن مشتری شدهو هویت مستقلی را برای آن قایل خواهد شد. این همان نکته ای ست که بسیاری از برندهایمحبوب و موفق خارجی در انواع تبلیغات محیطی ، تیزرها و حتی آگهی های چاپی شان ،بدان متوجه بوده اند . در زیر نمونه هایی از این برندها که با هوشیاری هرچه بیشتر بهترکیب منصفانه این دو توجه داشته اند وجود دارد.


آپلود عکس , آپلود رایگان

اما توجه برندهای داخلی به این مساله تا چه اندازه است؟ برایروشن شدن این مساله بنده بنا به همان دلایلی که در ابتدای یادداشت خود عرض کردم ، بهسایت برخی برندها در صنایع گوناگون سر زدم . بعضی برندها با نگاه دوربرد نسبت به ترکیبشعار تبلیغاتی و آرم تجاری خود ، هوشیار بوده اند. صرف نظر از نقد شعارها و آرم تجاریشرکت ها ، برندهایی مانند مینو ، بیمه پاسارگارد ، سایپا ، گلرنگ ، بوتان ، بانک انصار، بیمه دانا و . در وب سایت خود علاوه بر آرم تجاری ، شعار تبلیغاتی را ذکر کردهاند، و برخی دیگر مانند ایران خودرو ، بانک ملت ، سن ایچ ، تبرک ،ایرانسل و.  تنها به درج آرم تجاری اقدام کرده اند و یاتنها در تبلیغات محیطی به ذکر این هر دو پرداختند. به عنوان مثال برند اپراتور دومتلفن همراه ( ایرانسل ) که در استفاده از عنصر رنگ در جایگاه سازی برند خود بهدرستی استفاده کرده اما خلاء شعار تبلیغاتی در وب سایتش وجود دارد .

 و اما شما .

فکر می کنید که نقش وب سایت در هویت سازی برند تا چه میزاناست؟  اگر شما جای مدیران این برندها بودید، آیا ترجیح می دادید که تنها در آگهی های تبلیغاتی و انواع تبلیغات محیطی خود بهمجاورت این هر دو بپردازید و یا آنکه این مهم را در وب سایت رسمی شرکت نیز میگنجاندید؟ به زعم شما آیا این ترکیب تاثیری در ایجاد ماهیت مستقل برای برند خواهدداشت یا تنها رعایت اصول تخصصی در هریک از این عناصر اهمیت دارد؟ راستی آیا شما همبا بنده هم عقیده اید که ماهیت یک شرکت را باید در وهله اول از سایت رسمی آن شناخت؟ و حالا تصور کنید که وب سایت شرکتی فعال نباشد.


آخرین جستجو ها

دانلود44 - بروز ترین مرجع دانلود فارسی ranlinonria شه پول SHAPOL- بوکان tuigiamogod اشعار شب یلدا به عشق یاس 133 credsimyles Jessie's style هفت و چهار بختیاری tolovagto